نقدی بر نمایشگاه زینب موحد در گالری محسن
نویسنده: مژگان قدوسی
پالت رنگی هر نقاش، گویای اجزا و ساختار هنری او است که آن را به عاریه گرفته و با جسم و روح خود، بوم سفید را رنگی میکند و با به کارگیری هر رنگ از رنگهای خود سعی در فهماندن معنی خاص دارد. این خصیصه در بومهای رنگین زینب موحد حضور چشمگیری دارد و قابل تعمل و تعمق است گرچه بهکارگیری رنگها در آثار وی محدود به خاکستریهای رنگی میباشد اما هر رنگ به جای خویش، خود گویای همه تجربیات و تلاش این هنرمند میباشد و همه اشکال و عناصر تصویری به کار رفته در بومهای سفید در کنار رنگها خود نشان دهندهی رسیدن این هنرمند به نظمی بصری میباشد. روز جمعه 26 آبانماه، گالری محسن میزبان بومهای رنگین زینب موحد بود، بومهایی که در چهارچوبهای خاص خود هر کدام گویای معنایی خاص بودند و روندی رو به رشد را برایمان تداعی میکردند. در طی این سالهایی که از زندگی هنری زینب موحد میگذرد شاهد تلاشی زیاد و بی وقفه برای به اثبات رساندن ذهنیت هنری این نقاش بودهایم، او نگاهی خاص به روند پیچیدهی زندگی و روزمرهگیهای ما دارد و سعی در روان کردن و جاری ساختن این رویدادها که همگی به طرزی غریب و کلیشه وار ما را احاطه کرده اند. واقعیتهایی که همگی بی کم و کاست با آنها روبرو هستیم و سعی در به انجام رساندن آنها داریم.
آثار زینب موحد دارای انرژیهای رنگی است که در هر گوشهی آن انرژی و عشقی خاص را القا میکند، میتوانیم ببینیم و بفهمیم که هر بوم سهمی در رساندن معنایی است که مخاطب را خطاب قرار داده است و ما را به عمق معنای خویش دعوت میکند. این رنگها عینا حاصل لحظهای شور و خلاقیت بوده است، به گونهای که پنداری نقاش در سیر و سیاحتی خالصانه و سرشار از معنا کوشیده است. هنرمند سعی کرده است نوعی از ضربان قلمش را ثبت نماید، او روایتگر روایتی است با مضمون اجتماعی که از روزگار سختیها و رنجهای دیگران سرچشمه میگیرد ولی تمامی این مضامین را با عشقی زیبا و منطقی خاص به تعادل رسانده است و این عناصر بر روی بوم به سیالیت میرسند. این نقاش در تلاش است که قسمتی از زندگی روزمرهی ما را به نوعی دیگر برایمان ترسیم کند و قسمتی از نوستالژی روح ما در گذر از زمان باشد که گاهی از روی عمد و یا سهل انگارانه به فراموشی سپرده شده است، میخواهد این روز مرگیها را با ضرب آهنگ قلم خود و با سود جویی از رنگهایش صورت دیگری بخشد. هر اثر هنری به خودی خود وجود موجودات را میشکافد و ما را به ژرفای آن از راهی که فراز و نشیبهای متعددی دارد دعوت میکند و این سعادتی است که از قابلیت و تجربهی هر هنرمند سر چشمه میگیرد. بومهای زینب موحد هرکدام موضوع دارد و هر کدام دارای دیالوگی خاص هستند. کارهایش نمایانگر اکسپرسیونیستی فشرده است که استفاده از رنگ گذاری به جا به مدد او آمده است. هنرمند سعی دارد با پرداخت موضوع، ما را در خلق هنر خویش سهیم کند. پیچیدگیهایی که در صفحه قابل مشاهده است، آن را میتوان به گرههای ذهنی این هنرمند ربط داد که هر کدام به طور مجزا دارای بار معنایی خوبی است.
او میخواهد بخشی از زیست زن را به تصویر بکشد که از دید دیگران پنهان است و این مطلب کاملا ریشه در دنیای خصوصی زنانه دارد. اشارهی موحد به زن معترضی است که در دنیای مدرن زندگی میکند اما این اعتراض در سکوت و انزوا خلق میشود. عنصر تور در نقاشیهای او اشاره به نوعی اجحاف و تسلیم دارد، تسلیم در برابر بایدها ونبایدها. بایدهایی که زیست او را محدود میکند. به طریقی که مانع بزرگی بین او و آرزوهایش میشود. در اجرای برخی از کارها شاهد هستیم که عنصر تور به کناری پس زده میشود و زن با پناه بردن به کتاب و روزنامه به دغدغههای شخصیاش چنگ میزند که تنها این را میفهماند: او فقط یک همسر و یا یک مادر با محدودیتهای خاص نیست بلکه قبل از هرچیز دارای هویتی مستقل است. زینب موحد تمام این اعتراضات را در قالب فضای بصری چشم نواز و دلپذیری ارائه میکند که خود سعی در به تصویر کشیدن لطافت و زیبایی این جنس را دارد. این تناقض پیش آمده بین مفهوم و فضای بصری سوال بزرگی را در ذهن بیننده پیش میآورد که خود موجب به چالش کشاندن منطق در برابر احساسات است. نقاش اصرار بر آن دارد که با دیدی گزارشگرانه جنبهای خاص از جنس خود را به تصویر کشد و نمایان نماید تا شاید این مهم تنها بهانه ای باشد برای هنرمندی که از دغدغه هایش تصویر ساخته است.
هنرمند به هر کسی امکان سخن گفتن برای تحلیل نهایی خود از آثارش را داده است و قضاوتهای ما در نهایت حاصل بستری است که به آن تعلق داریم و همه این را میدانیم هنگامی که ترجیحات ما تغییر یابد قضاوتهای ما نیز دست خوش نوسان و تحول خواهد شد. هنرمندان ما، همگی به انتظار لحظهای و فرصتی هستند که روزمرگیها و دغدغههای ذهنی خود را به مخاطب انتقال دهند و بعد از آن شاید لحظهای و مکثی آرام گیرند و به انتظار واکنشی از طرف مقابل بنشینند.